خانۀ تست بخفت ار سر خوابت دارد
تا که را زهره و یارا که عذابت دارد
گر شرابت کم و بیش است به ساقی فرمای
جامکی تا به مراد تو شرابت دارد
و گرت مصلحتی نیست کسی مانع نیست
اختیار همه کنکاج صوابت دارد
به اجازت جگری دارم و گرم است تنور
رد مکن گر هوس بوی کبابت دارد
چه شود بنده نوازی کن و ساکن بنشین
امشبی گر سر این کنج خرابت دارد
آب انگور مگر در سرت افکند آتش
زان چنین بر زبر آتش و آبت دارد
وقت رفتن نرسیده ست و چنان مست نیی
آخر ای جان نزاری چه شتابت دارد